کلاسیک
سافی چو تر رخ نرگس به ژاله کرد
شوری ز چشم مست تو اندر پیاله کرد
چندان که چنده بر در میخانه میزدم
صوفی اشارتی به می چند ساله کرد
ما را به حور و لولو مکنون چه التفات
مرغ دلم زه آتش هجر تو نالهکرد
پیش آر جام باده که دیشب به آه ودرد
سوسن سخن زه سستی پیمانلاله کرد
آن مرغ دل که پر زد و از شهر ما برفت
مقصد به کوی آن بت مشکین کلاله کرد